این دفعه می خوام با شما درباره قران و فواید شنیدن اون از زبان ریئس مرکز تحقیقات و پژوهش طب اسلامی امریکا بگم
رئیس مرکز تحقیقات و پژوهش طب اسلامی امریکا در همایش بین المللی قاهره بیان کرد که ایات قران کریم عاملی است برای فعال شدن سیستم ایمنی بدن دربرابر بیماری ها ایشان با بیان این مطلب افزوددر تحقیقاتی که بر روی شماری از مسلمانان و غیر مسلمانان به عمل امده مشحص شده 79 درصد افرادی که به ایات قران گوش می دهند تغییراتی اساسیدر سیستم ایمنی بدن انان به وجود امده است ومیزان اختلالات عصبی دراین افراد بسیار پایین است
توصیه های رایانه ای برای زندگی
1-در زندگی و معاشرت با دیگران ،نرم افزار باشیم نه سخت افزار
2- برای پسوند فایل زندگی اجتماعی و خانوادگی از سه کاراکتر ((ع))و ((ش))و((ق))استفاده کنیم
3- هیچ گاه قفل سی دی دل مردمان را نشکنیم
4- برای سیستم قلبمان از مانیتورهای تخت و صاف استفاده کنیم
5- در امد ها را دراول هر ماه پارتیش بندی کنیم تا اخر ماه کم نیاریم
6- نگذاریم هرکس در روم زندگیمان چت کند
7- همواره پیش از سخن گفتن سی پی یو فکرمان را به کار اندازیم
ذو القرنین در قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلى الله على محمد و آله الطاهرین.
اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و على آبائه فى هذه الساعة و فى کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتى تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم و یسئلونک عن ذى القرنین قل ساتلوا علیکم منه ذکرا.
و از تو اى محمد، درباره ذو القرنین مى پرسند در پاسخ ایشان بگو: بزودى، بخشى از سرگذشت او را، براى شما بازگو خواهم کرد آیات 83 تا 98 سوره مبارکه کهف درباره زندگانى ذو القرنین مطالبى دارد که در قالب سه بخش اساسى در کتاب شریف تفسیر المیزان (1) آمده است:
الف - تفسیر آیات مربوط به ذو القرنین ب - بحث روایى این آیات شریفه ج - گفتارى پیرامون داستان ذو القرنین، به صورت قرآنى و تاریخى.
این مطلب در کتاب تفسیر نمونه (2) در دو بخش جداگانه آمده است که بخش اول آن به تفسیر آیات مربوطه، و بخش دوم به نکات آموزنده داستان و بحثهاى تاریخى و روایى آن اختصاص یافته است. بنده پس از مطالعه دقیق این کتب تصمیم گرفتم که تفسیر این آیات و داستان ذو القرنین را بازنویسى کرده و آن را در اختیار قرآن دوستان بگذارم.
البته ناگفته نماند که درباره ذو القرنین و آیات قرآنى مربوط به او، کتابها و تالیفات زیادى نوشته شده است که حاصل زحمات محققین علوم قرآنى است که در پایان این کتاب فهرستى از آنها را ذکر خواهم کرد.
با مراجعه به بعضى از این کتابها دریافتم که تعدادى از آنها بیشتر به جنبه تاریخى موضوع پرداخته اند، اما در این نوشتار سعى شده تا جهت قرآنى قصه مورد توجه قرار گیرد. به عبارت دیگر، آنچه که درباره داستان ذو القرنین از قرآن فهمیده مى شود جمع آورى گردد. درباره جنبه تاریخى داستان هم سعى شده که به طور خلاصه و در قالب یک فصل در پایان کتاب به آن پرداخته شود.
بنابراین، همان طور که از نام کتاب پیداست، هدف اصلى ما طرح و بیان نکاتى است که از قرآن درباره این داستان فهمیده مى شود. علامه طباطبایى در بحث روایى خود چنین فرموده است:
خواننده عزیز باید بداند که روایات مروى از طرق شیعه و اهل سنت از رسول خداصلى الله علیه وآله و روایات مروى شیعه از ائمه هدى و... درباره داستان ذو القرنین، بسیار اختلاف دارند; آن هم اختلافهاى عجیب، و آن هم نه در یک بخش داستان، بلکه در تمامى خصوصیات آن! این اخبار در عین حال مشتمل بر مطالب شگفت آورى است که هر ذوق سلیمى از آن وحشت نموده و آن را محال مى داند و عالم وجود هم منکر آن است، لذا اگر خردمند اهل بحث آنها را با هم مقایسه نموده مورد دقت قرار دهد، هیچ شکى نمى کند در اینکه مجموع آن ها خالى از دسیسه و دستبرد و جعل و مبالغه نیست. از همه این مطالب غریب تر، روایاتى است که علماى یهود که به اسلام گرویده اند، از قبیل وهب ابن منبه و کعب الاحبار، نقل کرده اند، یا اشخاص دیگرى که از قرائن به دست مى آید که مطالب خود را از یهودیان گرفته اند! بنابراین دیگر چه فایده اى دارد که ما به نقل، استقصاء و احصاء آنها با آن کثرت و طول و تفصیلى که دارد بپردازیم؟ لاجرم، به پاره اى از جهات اختلاف آنها اشاره نموده و از آن مى گذریم، و به نقل آنچه که تا حدى از اختلاف مصون مانده است اکتفاء مى کنیم (3) . از این رو ما در اینجا بحث روایى نکرده ایم، ولى علاقه مندان مى توانند به تفسیر المیزان مراجعه نمایند.
در پایان هم باید این نکته را متذکر شد که چنین نیست که بتوان همه مطالب این کتاب را به تفسیر المیزان یا تفسیر نمونه نسبت داد، زیرا شاید جزئیاتى باشد که بطور صریح در این دو کتاب نیامده است; اما باید دانست که بدنه اصلى و بیش از نود درصد مطالب این کتاب چیزهایى است که از آن دو صحیفه شریفه گرفته و بازنویسى کرده ام.
در نتیجه، در همین جا آنچه ستایش و سپاس بر این اثر باشد را، نثار حضرت علامه طباطبایى رحمه الله و حضرت آیت الله مکارم شیرازى"مدظله" و گروه نویسندگان تفسیر نمونه مى نمایم و اذعان دارم که بنده فقط به صورت یک کار خدمات رسانى علمى، نقشى جزئى در این زمینه ایفا کرده ام. امید که این خدمت ناچیز مقبول درگاه احدیت قرار گیرد!
همسر خوش اخلاق
یکى از ثروتمندان بنى اسرائیل , از زنى پاکدامن , فرزندى داشت که بسیار شبیه پدر بود. خداوند, دو پسر دیگر نیز از همسر بعدى به وى ارزانى کرده بود. وى هنگام مرگ وصیت کرد تا تمام دارائیش به یکى از پسرانش واگذار شود. فرزندان , پس از مرگ پدر, بر سر ارث با هم به مجادله پرداختند و سرانجام جهت حل این مشکل به نزد قاضى رفتند. او مدعیان ارث را نزد برادرانى از آل غانم فرستاد. چون به نزد, یکى از آنان رسیدند, وى را مردى پیر و ضعیف و افتاده دیدند, مطلب را با او مطرح کردند. گفت :
بروید خدمت برادرى که از من بزرگ تر است . وقتى که پسرها به نزد برادر دوم از آل غانم رسیدند, او نیز آنها را به سوى برادر بزرگ تر از خود راهنمایى کرد ! آن گاه که برادران به نزد برادر سوم از آل غانم آمدند, او به نظر آنان از دو برادر دیگرش , کوچک تر بود. با تعجب پرسیدند: برادرانتان , شما را بزرگ تر از خود معرفى کرده بودند و حال آن که شما کوچک تر به نظر مى رسید ! وى گفت : بلى ! اما برادر اول که به نزدش رفتید, از هر دوى ما کوچک تر است , ولى همسرى بداخلاق دارد که همان خلق بد عیالش , او را پیر کرده است . اما برادر دوم , همسرى دارد که گاه او را اذیت و گاه مسرور و شادش مى سازد, ولى من همسرى خوش اخلاق دارم که همیشه مرا مسرور مى کند,لذا جوانى و نشاط من محفوظ مانده است .
سر آغاز
شنیدم که در وقت نزع روان که خاطر نگهدار درویش باش نیاساید اندر دیار تو کس نیاید به نزدیک دانا پسند برو پاس درویش محتاج دار رعیت چو بیخند و سلطان درخت مکن تا توانى دل خلق ریش اگر جاده اى بایدت مستقیم طبیعت شود مرد را بخردى گر این هر دو در پادشه یافتى که بخشایش آرد بر امیدوار گزند کسانش نیاید پسند وگر در سرشت وى این خوى نیست اگر پاى بندى رضا پیش گیر فراخى در آن مرز و کشور مخواه ز مستکبران دلاور بترس دگر کشور آباد بیند به خواب خرابى و بدنامى آید ز جور رعیت نشاید به بیداد کشت مراعات دهقان کن از بهر خویش مراعات دهقان کن از بهر خویش به هرمز چنین گفت نوشیروان نه در بند آسایش خویش باش چو آسایش خویش جویى و بس شبان خفته و گرگ در گوسفند که شاه از رعیت بود تاجدار درخت، اى پسر، باشد از بیخ سخت وگر می کنى می کنى بیخ خویش ره پارسایان امیدست و بیم به امید نیکى و بیم بدى در اقلیم و ملکش پنه یافتى به امید بخشایش کردگار که ترسد که در ملکش آید گزند در آن کشور آسودگى بوى نیست وگر یک سواره سر خویش گیر که دلتنگ بینى رعیت ز شاه ازان کو نترسد ز داور بترس که دارد دل اهل کشور خراب رسد پیش بین این سخن را به غور که مر سلطنت را پناهند و پشت که مزدور خوشدل کند کار بیش
5. نام دوستان را بخاطر بسپارید و آنان را با بهترین نام یاد کنید
اذا احـب احـدکم اخاه المسلم فلیساءله عن اسمه ابیه و قبیلته و عشیرته ((49))
پیمغبر اسلام - صلى الله علیه وآله - در یـکـى از مـسـافـرتـهـائیـکـه بـهـنـدوسـتان رفته و تنها و بدون رفیق به شهر "بنارس " مسافرت کرده بودم و کسیکه بنا بود میزبان من باشد اتفاقا در آن شهر نبود و فشار زیادى در اثـر تـنهائى در آن غربت بمن وارد شده بود، تنها چیزیکه مرا از تنهائى نجات داد و محبت مـرا در دل یـک نـفـر انـداخـت ایـن بـود کـه وقـتـى در قـطـار نـشـسـتـه بـودم در مـقـابـل مـن مـرد هـنـدوئى نـشـسـتـه بـود کـه او هـم تـنـهـا بـود از او سـؤ ال کـردم اسـمـت چـیـسـت ؟ او اسـمـش را گـفـت من در طول راه چند مرتبه او را صدا زدم و اسم او را تـکـرار کـردم او یـقـیـن کـرد که من اسم او را یاد گرفته ام بمن علاقه پیدا کرد و لذا فرداى آنـروز کـه بـاز مـرا در یـکـى از خـیـابـانـهـاى بـنـارس دیـد فـوق العـاده خـوشـحـال شد و تا وقتى میزبان من به شهر بنارس برگشت او بمن محبتهاى فوق العاده اى نـمـود ایـنـجـا مـتـوجـه شـدم کـه یـکـى از بـزرگـتـریـن وسـائل مـحـبـوبیت از نظر اسلام اینست که نام دیگران را بخاطر بسپارم و آنان را با همان نام که دوست تر مى دارند صدا بزنم زیرا یکى از غرایز مهمى که در بشر حکومت مى کند حس جاه طلبى و آرزوى بزرگى است .
اسـلام فـرمـوده یگانه خوى و خصلت زشتى که همه جا با اکثر نوع بشر وجود دارد همین صفت است :
"فـرویـد" روانـشـنـاس مـعروف مى گوید:
"همه اعمال ما از دو آرزوى اساسى برمى خیزد یکى آرزوى شهوانى دیگرى آرزوى بزرگى ".
همه افراد مایلند نامشان مشهور گردد و ببزرگى یاد شود.
کسى که اسم دیگران را با عظمت یاد مى کند و همیشه محبوب القلوب است .
شـخـصـى کـه بـتواند نام دیگران را در دفترش ضبط کند و همیشه آنان به بهترین نام صدا بزند توانسته که دوستان را با خود همراه نماید و آنان را در شدائد یار و مددکار خود سازد.
پـس روى ایـن اصـل نـام هـمه افراد را باید ببزرگى و عظمت یاد کنید تا بتواند باین وسیله شخصیت افراد را براى آنان محسوب دارید.
فـرامـوش نـمى کنم که یکى از رفقا و دوستانم بر سر قله کوهى که بالا رفتن بر آن قله ، بـسـیار دشوار بود نام خود را بر سنگى با زحمت زیاد نقش نموده بود و همه ساله وقتى با رفـقاى خود بدامنه آن کوه مى رفت آن جوان با اصرار زیادى خواست رفقاى خود را بر آن قله بـرسـانـد و نـامـش را بـانـان نـشـان دهـد و اگـر هـم تـنـهـا از آنـجـا عـبـور مـى کـرد بـسـیـار مایل بود که برود و نام خود را ببیند.
شـایـد شـمـا هم زیاد متوجه شده باشید که اگر در کتاب یا مجله اى نام شما با عظمت یاد شده باشد شما بان کتاب و مجله علاقه دیگرى خواهید داشت .
هـمـینطور اگر شخص نام شما را با عظمت در دفتر و یا سینه خود ضبط کرده باشد شما بان شخص علاقه مفرطى دارید.
ایـن مـوضـوع مسلم است که اگر کسى دچار راننده بى ملاحظه و یا فرد بى بند بارى گردد بـهـتـرین وسیله براى تحریک عواطفش اینست که او را با همان نامیکه دوست تر دارد یاد کند، و اگر طرف صحبت شما کسى است که بسخنانتان گوش نمى دهد اگر با نام خطابش کنید مسلما تمام توجهش بشما خواهد شد.
پس با هر کس که مى خواهید رفاقت کنید در اولین بار براى محکم نمودن دوستى و آشنائى از اسم و فامیلش سؤ ال نمائید.
از پیغمبر اسلام - صلى الله علیه وآله - رسیده که فرموده :
اذا جـاء الرجـل فـاسـئله عـن اسـمـه واسـم ابـیـه ومـمـن هـو فـانـه اوصل للمودة .
وقـتـى کـه به دیگران برخورد مى کنید بگوئید نام شما چیست اسم پدرتان چه بوده از کدام قـبـیـله و جـمـیـعـت مـى بـاشـد. و چون این عمل خود زودتر دوستان را به یکدیگر نزدیک مى کند محبوبیتى در بین آنان برقرار مى سازد.
آیا میدانستی طبق آخرین گزارش در ایران نه میلیون سیگاری وجود دارد که سالانه این تعداد افراد سیگاری، هزار میلیارد تومان هزینه صرف کشیدن سیگار می کنند.
آیا میدانستی که آدامس از پنجاه سال پیش در ایران متداول شده و آدامس یک واژه فرنگیست که فارسی آن « سقز » میباشد که در حقیقت یک کلمه ترکی میباشد.
آیا میدانستی نام قدیمی اصفهان ، جى – یهودیه بوده که بعدا" به اسپاهان تغییر یافت .
اسپاهان به معنى مردم سپاهى است و چون مردم این منطقه جنگاور و آماده رزم بوده اند به این نام خوانده شده است .
آیا میدانستی که به احتمال زیاد پرنده های اولیه چهار بال داشته اند و در طول زمان تکامل یافته و اسکلتهایشان سبکتر شد و بعدا" به پرندگانی دو باله تبدیل شدند که امروزه آنها را می بینیم.
آیا میدانستی که قلب انسان در طول عمر متوسط انسان بطور تقریبی دویست و پنجاه میلیون لیتر خون را در بدن جابجا میکند.
آیا میدانستی که دود سیگار موجود در محیط بیشتر از مصرف مواد قندی در پوسیدگی دندانهای کودکان نقش دارد
آیا میدانستی که پروانه ها، چشم های مرکب دارند که تعداد آنها گاهی به هجده هزار می رسد
آیا میدانستی که بی رحم ترین حشره دنیا حشره دعا خوان ماده است
هنگامی که حشره ماده از همسرش باردار می شود، به آن نیش می زند و همسر نیمه جان پس از جفتگیری غذای لذیذی برای حشره ماده می شود
آیا میدانستی که ما حتی در روزهای ابری هم در معرض اشعه بنفش خورشید می باشیم ، بین هفتاد تا هشتاد درصد از این نور میتواند به راحتی از ابرها ردّ شوند
آیا میدانستی که یک نوع پشه وجود دارد که در ثاتیه هزار بار بال میزند
دستگاه دروغیاب چگونه کار می کند ؟
دستگاه دروغیاب از ابزار کارجدید پلیسی است که در تحقیقات جنایی مورد استفاده قرار می گیرددستگاه دروغیاب بر پایه ی این اصل ساخته شده که چون شخصی دروغ می گوید معمولا واکنش هایی در بدن رخ می دهد مثلا ممکن است رنگ چهره اش بپرد ،ضربان قلبش تندتر شود ،اب دهان را ناگهان غورت دهد و یا سایر علائمی که حاکی از واکنش های او می باشد دستگاه دروغیاب فقط این گونه واکنش های جسمی را یاداشت می کند
با قلم عاشقانه
انسان کتابی است که با تولد به چاپ می رسد ،با مرگ نایاب می شود .روز رستاخیز ،به چاپ دوم می رسد و در بهشت خدا به انتشار همیشگی می رسد
عطر حجاب
غنچه و گل :
گل تا باز نشده معطر است ،وقتی که باز شد عطر خود را از دست می دهد .زن تا با حجاب است زیباست ،ووقتی که این حجاب را کنار زد ان زیبایی و طراوت خود را از دست می دهد.
نسبت و خلقت پیامبر و امیر المومنین
امیر المومنین (ع)برخاست و عرض کرد :یارسول الله ،نسبت مرا بیان کن که من کیستم تا مردم نز دیکی مرا با تو بدانند .
فرمود :ای علی ،من و تو از دو ستون نور که از زیر عرش معلق بودند خلق شدیم ان دو نور مشغول تقدیس خداوند بودند دو هزار سال قبل از انکه خداوند مخلوقات را خلق کند
سپس خداوند از ان دو ستون نور دو نطفه ی سفید در هم پیچید ه خلق کرد .بعد ان دو نطفه را از صلب های بزرگوار به رحمهای پاکیزه و پاک منتقل کرد .سپس نصف ان را در صلب عبدالله و نصف دیگررا در صلب ابو طالب قرار داد . پس جزئی منم و جزئی تو هستی واین قول خداوند عز و جل است که می فر ماید«و هو الذی خلق من الماءبشرا فجعله نسبا و صهرا و کان ربک قدیرا »
یعنی «اوست که از اب بشری خلق کرد و ان را به صورت خویشاوندی و دامادی قرار داد ،و پروردگار تو قادر بود »
لیست کل یادداشت های این وبلاگ