ذو القرنین در قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلى الله على محمد و آله الطاهرین.
اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و على آبائه فى هذه الساعة و فى کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتى تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم و یسئلونک عن ذى القرنین قل ساتلوا علیکم منه ذکرا.
و از تو اى محمد، درباره ذو القرنین مى پرسند در پاسخ ایشان بگو: بزودى، بخشى از سرگذشت او را، براى شما بازگو خواهم کرد آیات 83 تا 98 سوره مبارکه کهف درباره زندگانى ذو القرنین مطالبى دارد که در قالب سه بخش اساسى در کتاب شریف تفسیر المیزان (1) آمده است:
الف - تفسیر آیات مربوط به ذو القرنین ب - بحث روایى این آیات شریفه ج - گفتارى پیرامون داستان ذو القرنین، به صورت قرآنى و تاریخى.
این مطلب در کتاب تفسیر نمونه (2) در دو بخش جداگانه آمده است که بخش اول آن به تفسیر آیات مربوطه، و بخش دوم به نکات آموزنده داستان و بحثهاى تاریخى و روایى آن اختصاص یافته است. بنده پس از مطالعه دقیق این کتب تصمیم گرفتم که تفسیر این آیات و داستان ذو القرنین را بازنویسى کرده و آن را در اختیار قرآن دوستان بگذارم.
البته ناگفته نماند که درباره ذو القرنین و آیات قرآنى مربوط به او، کتابها و تالیفات زیادى نوشته شده است که حاصل زحمات محققین علوم قرآنى است که در پایان این کتاب فهرستى از آنها را ذکر خواهم کرد.
با مراجعه به بعضى از این کتابها دریافتم که تعدادى از آنها بیشتر به جنبه تاریخى موضوع پرداخته اند، اما در این نوشتار سعى شده تا جهت قرآنى قصه مورد توجه قرار گیرد. به عبارت دیگر، آنچه که درباره داستان ذو القرنین از قرآن فهمیده مى شود جمع آورى گردد. درباره جنبه تاریخى داستان هم سعى شده که به طور خلاصه و در قالب یک فصل در پایان کتاب به آن پرداخته شود.
بنابراین، همان طور که از نام کتاب پیداست، هدف اصلى ما طرح و بیان نکاتى است که از قرآن درباره این داستان فهمیده مى شود. علامه طباطبایى در بحث روایى خود چنین فرموده است:
خواننده عزیز باید بداند که روایات مروى از طرق شیعه و اهل سنت از رسول خداصلى الله علیه وآله و روایات مروى شیعه از ائمه هدى و... درباره داستان ذو القرنین، بسیار اختلاف دارند; آن هم اختلافهاى عجیب، و آن هم نه در یک بخش داستان، بلکه در تمامى خصوصیات آن! این اخبار در عین حال مشتمل بر مطالب شگفت آورى است که هر ذوق سلیمى از آن وحشت نموده و آن را محال مى داند و عالم وجود هم منکر آن است، لذا اگر خردمند اهل بحث آنها را با هم مقایسه نموده مورد دقت قرار دهد، هیچ شکى نمى کند در اینکه مجموع آن ها خالى از دسیسه و دستبرد و جعل و مبالغه نیست. از همه این مطالب غریب تر، روایاتى است که علماى یهود که به اسلام گرویده اند، از قبیل وهب ابن منبه و کعب الاحبار، نقل کرده اند، یا اشخاص دیگرى که از قرائن به دست مى آید که مطالب خود را از یهودیان گرفته اند! بنابراین دیگر چه فایده اى دارد که ما به نقل، استقصاء و احصاء آنها با آن کثرت و طول و تفصیلى که دارد بپردازیم؟ لاجرم، به پاره اى از جهات اختلاف آنها اشاره نموده و از آن مى گذریم، و به نقل آنچه که تا حدى از اختلاف مصون مانده است اکتفاء مى کنیم (3) . از این رو ما در اینجا بحث روایى نکرده ایم، ولى علاقه مندان مى توانند به تفسیر المیزان مراجعه نمایند.
در پایان هم باید این نکته را متذکر شد که چنین نیست که بتوان همه مطالب این کتاب را به تفسیر المیزان یا تفسیر نمونه نسبت داد، زیرا شاید جزئیاتى باشد که بطور صریح در این دو کتاب نیامده است; اما باید دانست که بدنه اصلى و بیش از نود درصد مطالب این کتاب چیزهایى است که از آن دو صحیفه شریفه گرفته و بازنویسى کرده ام.
در نتیجه، در همین جا آنچه ستایش و سپاس بر این اثر باشد را، نثار حضرت علامه طباطبایى رحمه الله و حضرت آیت الله مکارم شیرازى"مدظله" و گروه نویسندگان تفسیر نمونه مى نمایم و اذعان دارم که بنده فقط به صورت یک کار خدمات رسانى علمى، نقشى جزئى در این زمینه ایفا کرده ام. امید که این خدمت ناچیز مقبول درگاه احدیت قرار گیرد!
سر آغاز
شنیدم که در وقت نزع روان که خاطر نگهدار درویش باش نیاساید اندر دیار تو کس نیاید به نزدیک دانا پسند برو پاس درویش محتاج دار رعیت چو بیخند و سلطان درخت مکن تا توانى دل خلق ریش اگر جاده اى بایدت مستقیم طبیعت شود مرد را بخردى گر این هر دو در پادشه یافتى که بخشایش آرد بر امیدوار گزند کسانش نیاید پسند وگر در سرشت وى این خوى نیست اگر پاى بندى رضا پیش گیر فراخى در آن مرز و کشور مخواه ز مستکبران دلاور بترس دگر کشور آباد بیند به خواب خرابى و بدنامى آید ز جور رعیت نشاید به بیداد کشت مراعات دهقان کن از بهر خویش مراعات دهقان کن از بهر خویش به هرمز چنین گفت نوشیروان نه در بند آسایش خویش باش چو آسایش خویش جویى و بس شبان خفته و گرگ در گوسفند که شاه از رعیت بود تاجدار درخت، اى پسر، باشد از بیخ سخت وگر می کنى می کنى بیخ خویش ره پارسایان امیدست و بیم به امید نیکى و بیم بدى در اقلیم و ملکش پنه یافتى به امید بخشایش کردگار که ترسد که در ملکش آید گزند در آن کشور آسودگى بوى نیست وگر یک سواره سر خویش گیر که دلتنگ بینى رعیت ز شاه ازان کو نترسد ز داور بترس که دارد دل اهل کشور خراب رسد پیش بین این سخن را به غور که مر سلطنت را پناهند و پشت که مزدور خوشدل کند کار بیش
با قلم عاشقانه
انسان کتابی است که با تولد به چاپ می رسد ،با مرگ نایاب می شود .روز رستاخیز ،به چاپ دوم می رسد و در بهشت خدا به انتشار همیشگی می رسد
عطر حجاب
غنچه و گل :
گل تا باز نشده معطر است ،وقتی که باز شد عطر خود را از دست می دهد .زن تا با حجاب است زیباست ،ووقتی که این حجاب را کنار زد ان زیبایی و طراوت خود را از دست می دهد.
نسبت و خلقت پیامبر و امیر المومنین
امیر المومنین (ع)برخاست و عرض کرد :یارسول الله ،نسبت مرا بیان کن که من کیستم تا مردم نز دیکی مرا با تو بدانند .
فرمود :ای علی ،من و تو از دو ستون نور که از زیر عرش معلق بودند خلق شدیم ان دو نور مشغول تقدیس خداوند بودند دو هزار سال قبل از انکه خداوند مخلوقات را خلق کند
سپس خداوند از ان دو ستون نور دو نطفه ی سفید در هم پیچید ه خلق کرد .بعد ان دو نطفه را از صلب های بزرگوار به رحمهای پاکیزه و پاک منتقل کرد .سپس نصف ان را در صلب عبدالله و نصف دیگررا در صلب ابو طالب قرار داد . پس جزئی منم و جزئی تو هستی واین قول خداوند عز و جل است که می فر ماید«و هو الذی خلق من الماءبشرا فجعله نسبا و صهرا و کان ربک قدیرا »
یعنی «اوست که از اب بشری خلق کرد و ان را به صورت خویشاوندی و دامادی قرار داد ،و پروردگار تو قادر بود »
سخن شیوا
آغاز آفرینش و آفرینش آسمانها
امام علیعلیه السلام در چند جای نهج البلاغة از خلقت هستی سخن گفته است . چکیده نظریه ایشان درباره آفرینش هستی به این شرح است:
آغاز آفرینش ، فضا بود که خدا آن را از نیستی پدید آورد و در آن ، نواحی و کنارهها و راههای هوایی ایجاد کرد . آنگاه ، خدای عزّوجل در این فضا ، مایعی سنگین و موّاج آفرید و آن را در معرض بادی قوی قرار داد که آن را برهم آورد و از گسترش و پراکندگی حفظش کرد . آنگاه ، بادی سترون از نوع دیگر بیافرید که بر آن مایع از یک سو وزیدن آغازید و آن را بر هم زد و به حرکت وا داشت و آن را چون مشک سقّایان برهم زد و در نتیجه چون دودی در فضا پراکنده گشت . از گاز به دست آمده ، آسمانها و ستارگان و سیارات را آفرید و فاصله بین کهکشانها همچنان انباشته از این گاز است . ستارگان با گرد آمدن ذرّههای این گاز در یک مرکز معیّن به شکل جرم پدید آمدند و این، حاصل چرخش ذرّات به دور این مرکزها بود و با خنک شدن این گازها و با تبدیل شدن آنها به عناصری سفتتر ، گازها به سیّالاتی تبدیل شدند که نمونه آنها در خورشید است . آنگاه ، سیّالات به اجسام سختی نظیر آنچه در زمین و سیّارات است ، تبدیل گشتند (تصنیف نهج البلاغة: 788 - 777).
اتم شناسی
5654 . امام علیعلیه السلام: [ خداوند ،] گِرد هم آورنده متفرّقهای اشیاء ، و پراکندهسازِ کنار هم آمدههای آن است . پراکندههای آن بر پراکندهساز آن ، و گِرد هم آمدههای آن بر گِرد هم آورنده آن دلالت میکنند و این ، مفهوم سخن خداوند است که میفرماید: «وَ مِن کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ؛ [ذاریات ایه 49] و از هر چیزی دو گونه (نر و ماده) آفریدیم . امید که شما عبرت گیرید» . [4:139:1] .
5655 . امام علیعلیه السلام: امّا جمادات ؛ او به قدرت خود ، آنها را نگه داشته است ، و به هم پیوستههای آنها را حفظ کرده تا از هم نگریزند ، و از هم گریزانهای آنها را نگه داشته تا به هم نچسبند . [عیون الخبار الرضا]
آوازه آسمانی
6059. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:ای علی! خوشا به حال دوستداران و تأییدکنندگانت، و بدا به حال دشمنان و تکذیبکنندگانت!
دوستداران تو در آسمان هفتم و زمین هفتم و در میان آن دو، شناخته شدهاند. آنان، دیندار، باتقوا، متین و دارای روشی نیکو هستند که برای خداوند، فروتنی مینمایند. دیدگانشان فرو افتاده است، قلبهایشان به یاد خدای عزّوجل میتپد، حقِّ دوستیِ (ولایتِ) تو را به جا میآورند، زبانهایشان به بیان برتریهای تو گویاست، و چشمانشان به خاطر محبّت تو و پیشوایان از میان فرزندانت اشک ریزنده است .
آنان با انجام دادن آنچه خداوند در کتابش فرمان داده و در سنّت نبوی، بر سرِ آن، بُرهانهایی برایشان آورده است، به خدا نزدیکی میجویند و به آنچه اولو الأمر دستورشان دهد، عمل میکنند. پیوستگانی هستند که از هم نمیبُرند و دوستانی هستند که دشمنی نمیورزند .
به درستی که فرشتگان، بر آنان درود میفرستند و دعاهایشان را آمین میگویند. [ نیز] برای گناهکارشان طلب آمرزش میکنند؛ در حضور او حاضر میشوند و در نبود او نگران میشوند تا برپایی روز قیامت. [عیون الخبار الرضا] .
لیست کل یادداشت های این وبلاگ