سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اطمینان به هرکس، پیش از آزمودنش [نشانه]درماندگی است . [امام علی علیه السلام]
 
دوشنبه 87 خرداد 6 , ساعت 11:34 صبح

 

الگوى کمالات بانوان

میلاد پاره ى پیامبر در سال 35 عام الفیل یعنى پنج سال قبل از بعثت و بنا به قولى در سال 41 عام الفیل و بنا به روایت امام باقر (ع) پنج سال بعد از بعثت، [ کشف الغمّه ى اربلى، ج 1، ص 449] خداوند مقدّر فرمود که از پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) و خدیجه ى کبرى (س) دخترى تولد یابد که الگوى کمالات بانوان در قرآن گردد.

شیخ مفید (ره) در روضةالواعظین مى نویسد: چون خدیجه به فاطمه حامله شد حضرت رسول (ص) فرمودند: اى خدیجه، جبرئیل مرا خبر داد که این فرزند دخترى است فاطمه نام که وى را نسلى باشد پاکیزه و بابرکت و خجسته. و چون ولادتش نزدیک شد، ناگاه چهار زن بر وى ظاهر شدند. یکى از آنان گفت: ما را خدا فرستاده است، ما خواهران توایم. من ساره ام و این دیگر مریم و سوم خواهر موسى و چهارم آسیه زن فرعون.

فاطمه متولد شد و با پرتو نور خود خانه را منوّر ساخت.

  • بر آسمان رسالت هلالى از نو تافت بر آسمان رسالت هلالى از نو تافت
  • به بوستان نبوّت گلى زنو بشکفت به بوستان نبوّت گلى زنو بشکفت
در روایت آمده است که خداوند دو حوریه از بهشت با تشت و ابریقى از آب کوثر به اتاق خدیجه فرستاد. آن زن که در پیش روى خدیجه بود فاطمه را دربرگرفت و با آب کوثر بشست و حوله اى سفید و خوشبوى بیرون آورد و او را در آن پیچید و گفت: بگیر اى خدیجه اى خدیجه این مولود را که خداوند نسل او را برکت دهد. این مولود را که خداوند نسل او را برکت دهد.

دیگر زنان نیز تهنیت گفتند. خدیجه فاطمه را شاد و خندان بگرفت و رسول اکرم (ص) او را فاطمه نامیدند. و کنیه اش امّ محمّد و لقبش راضیه و مرضیه و زکیه و بتول و زهراست. و پیامبر (ص) درباره اش فرمودند: «فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّى» [روضة الشهداء ملاحسین کاشفى، صص 117- 118.] (فاطمه پاره اى از من است).


یکشنبه 87 اردیبهشت 29 , ساعت 11:10 عصر

آه  در کوچه پی کوچه ها صدای مادر مادر می اید

آه در امتداد عاشقی صدای مادر مادر می اید

آه وای از این مصیبت این شبها صدای عاشقان است که به  افلاک می رود

 آه این چه مصیبتی است که بر پادشان زنان نموده اند

این چه صدایی است که از خانه بر می خیزد زمان تنهایی علی است . و جستجوی قبر پنهان مادر

 آه این چه مصیبتی است

خدایا برما طاقت بده تا این مصیبت جانگداز را تحمل نماییم

امشب در ها کنج خجلت بر می گیزنند امشب چاه ها فریاد  آه علی را می شنوند

آه امشب دیوار ها در برابر این مصیبت کمر خم مینمایند وکوچه ها صدای پاهایایی را می شنوند که در تاریکی به ارامی راه میروند و این  است نهایت مظلومیت ان دخت نبیی که اختران به احترام ان سر خم می کردند و ستارگان در برابر ان رنگ می باختند و افلاک در زیر قدم های او جای داشتند  


چهارشنبه 87 اردیبهشت 25 , ساعت 11:14 عصر

دلت را با پند زنده نما (20) قلب انسان مى میرد، دل انسان سنگ مى شود، هر چند صاحبش زنده باشد، نفس بکشد، بخورد، بخوابد، راه برود.

اما دلش مرده است.

آنچه دل را نیز حیات مى دهد و زنده نگه مى دارد، موعظه است، پند و اندرز پیاپى است.

قرآن خود را موعظه و پند و اندرز معرفى مى کند(21).

قرآن زیباترین موعظه است قرآن والاترین و بلندترین اندرزهاست، انس با قرآن، توجه به قرآن و خواندن آیاتى از آن - بخصوص اگر با تفکر همراه باشد - زنگار از دل مى زداید و آثارى شگرف از طراوت و زندگى برجاى مى گذارد.

خواندن آیات قرآن خود ارزش است و صواب زیادى براى آن ذکر شده است اما آنچه از درجه اهمیت بیشترى برخوردار است، مفاهیم کلمات الهى است.

این کلمات گنج هایى از حقیقت در خود دارند که بدون تدبر و تأمل در روح آدمى رسوخ نمى کنند.

اما اگر خواندن قرآن با تفکر و تدبر همراه شد در عمق جان نشسته و دل را زندگى مى بخشد تا آنجا که انسان را تبلور خلیفة اللهى مى نماید.

التزام به خواندن قرآن حتى یک آیه در روز! همراه با تفکر و تعمق در معنا، آرام آرام و گاه پرشتاب و سریع، اثر جان بخش خویش را ظاهر مى نماید.

 


چهارشنبه 87 اردیبهشت 25 , ساعت 11:10 عصر

معمارى دل

فرزندم قلبت را با موعظه زنده گردان و با زهد بمیران (22).

خدایا! این چه ترکیبى است که على آورده؟ قلب را زنده کنم یا بمیرانم؟! زندگى و مرگ نقیض همند، چگونه دلم را مخاطب هر دو کنم؟ چگونه از یک سو به زنده کردن دلم فرمان مى دهد و از سویى به میراندن آن؟ و چگونه دلم هم باید بمیرد و هم باید زنده شود؟؟ هم آغوشى مرگ و زندگى چه سان ممکن است؟؟!!...آه... شاید این دو در تالار دل در عرض هم قرار مى گیرند! آرى... زهد و موعظه در کنار همند، نه در امتداد هم.

اگر زهد و اندرز در دل جاى بگیرند که مى گیرند پس مرگ و زندگى هم با هم جمع مى شوند.

میراندن با زهد، عین زنده کردن است.

آرى... غیر از این نیست.

اگر غرایزى که ما را به دنیا مى بندد، کشش هایى که ما را به سوى جهانى پست مى کشد و جاذبه هایى که ما را اسیر حیوانیت مى کند، کشتیم و علاقه و ارتباط دل را با این غرایز و جاذبه ها قطع نمودیم، دل را زنده کرده ایم.

این میراندن همان زندگى بخشیدن است.

امام على در بلیغ ترین و فصیح ترین بیانى که ممکن است زنده کردن دل را به میراندن آن با زهد تصویر کرده است، آیا مسیحاى موعظه، دلى را که با علایق خاکى و مادى، گرفتار مرگ شده، مى تواند با دم معجزه گر خویش، زنده گرداند؟ هرگز.

زندگىِ با موعظه از دلِ مرگ با زهد بپا مى خیزد.

این زنده کردن بدون آن میراندن امکان پذیر نیست.

باید در اینجا بمیرى تا در آنجا زنده شوى و سفر به سوى آسمان را آغاز نمایى.

زهد بریدن وابستگى هاست، نه بریدن شریان زندگى، زهد، قطع دلبستگى هاست، نه جدایى از اجتماع و کار و تلاش.

زهد عمل نیست، زهد یک روش است یک منش است یک اعتقاد و باور است، اعتقاد و باورى که در عمل انسان تأثیر مى گذارد و در کردار افراد، خود را نشان مى دهد.

کسى که وابسته به دنیا نیست و دل به ظواهر فریبنده نبسته است، هر کارى نمى کند، هر سخنى نمى گوید و درِ خواستن ها را به مشت ذلت نمى کوبد.

یکى از راه هاى زهد براى جوان، روزه است.

مزه مزه کردن گرسنگى و تشنگى به عشق محبوب، آغاز شیرینى براى قطع وابستگى ها و دلبستگى هاست و شروعى موفق براى بى اعتنایى به کشش هاى دنیایى...


پنج شنبه 87 اردیبهشت 19 , ساعت 8:40 عصر

راه های ایجاد محبوبیت

 

1-اراستگی ظاهری

بعضی فکر می کنند که ژولیده بودن یا لباس های عجیب و غریب پوشیدن ویا قیافه و یا ارایش غیرمتعارف و غیر معمول داشتن ،باعث شیفتگی دیگران و ایجاد محبوبیت می شود حال انکه اینگونه نیست بلکه مهم مرتب وتمیز و هم اهنگ بودن در عین سادگی است .تمیزی بدن و لبلس و مرتب و اتو کشیده بودن تاثیر روانی خاصی بر افراد می گذارد این امر تا حدی مهم است که حتی پدر و مادر نا اراسته و شلخته هم نزد فرزندان خود جذبه و محبوبیتی ندارند به همین دلیل فرزندان چنین خانواده هایینوعا اگر فرد اراسته و مرتبی را ببینند جذب او می شوند و چه بسا ممکن است از او تاثیر منفی بپذیرند ویا به انحراف کشیده شوند

بنا برین اراسته باشید تا ارزشمند و محبوب شوید در سیره ی نبی مکرم امده است :هرگاه می خواست با کسی ملاقات کند خود را می اراست و عطر می زد

 

2-نرم و ملایم بودن

سخن گفتن همراه با ملایمت و نرمی ،حرمت دیگران را پاس داشتن ،خوش اخلاق بودن و مودب ومتین بر خورد کردن باعث محبوبیت می شود بر عکس هتاکی و عصبانیت در گفتار و عمل باعث فراری دادن اطرافیان می شود اگر بنا بر ضرورت احساس کردید در جایی باید خشن باشید باید بدانید که اصل اولی ،ملایمت و نرم خویی است و باید پس از برطرف شدن حالت اضطرار و ضرورت ،بار دیگر به فکر به کارگیری به کارگیری ملایمت در دنیای دیگران باشید

با ادب را ادب ،سپاه بس است                                  بی ادب با هزار کس تنهاست

 

3-خود را محترم دانستن و به دیگران احترام گذاشتن

بعضی از افراد هتاک و ناشزاگو هستند واز تحقیر و تمسخر دیگران ابایی ندارند طبیعتا این افراد محبوب دیگران نخواهند بود واخلاق زشت و بر خورد های تحقیر امیز انان با دیگران علاوه بر بی شخصیت نشان دادن طرف ،تاثیر منفی در اطرافیان خواهد داشت و مایه نفرت و دوری اقوام خواهد شد

 

بر گرفته از فصلنامه معارف اسلامی

برای استفاده از نشریات الکترونیکی اینجا را کلیک کنید



لیست کل یادداشت های این وبلاگ