سفارش تبلیغ
صبا ویژن
وفا با بیوفایان ، بیوفایى است با خدا ، و بیوفایى با بیوفا وفا بود نزد خدا . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 87 اردیبهشت 25 , ساعت 11:10 عصر

معمارى دل

فرزندم قلبت را با موعظه زنده گردان و با زهد بمیران (22).

خدایا! این چه ترکیبى است که على آورده؟ قلب را زنده کنم یا بمیرانم؟! زندگى و مرگ نقیض همند، چگونه دلم را مخاطب هر دو کنم؟ چگونه از یک سو به زنده کردن دلم فرمان مى دهد و از سویى به میراندن آن؟ و چگونه دلم هم باید بمیرد و هم باید زنده شود؟؟ هم آغوشى مرگ و زندگى چه سان ممکن است؟؟!!...آه... شاید این دو در تالار دل در عرض هم قرار مى گیرند! آرى... زهد و موعظه در کنار همند، نه در امتداد هم.

اگر زهد و اندرز در دل جاى بگیرند که مى گیرند پس مرگ و زندگى هم با هم جمع مى شوند.

میراندن با زهد، عین زنده کردن است.

آرى... غیر از این نیست.

اگر غرایزى که ما را به دنیا مى بندد، کشش هایى که ما را به سوى جهانى پست مى کشد و جاذبه هایى که ما را اسیر حیوانیت مى کند، کشتیم و علاقه و ارتباط دل را با این غرایز و جاذبه ها قطع نمودیم، دل را زنده کرده ایم.

این میراندن همان زندگى بخشیدن است.

امام على در بلیغ ترین و فصیح ترین بیانى که ممکن است زنده کردن دل را به میراندن آن با زهد تصویر کرده است، آیا مسیحاى موعظه، دلى را که با علایق خاکى و مادى، گرفتار مرگ شده، مى تواند با دم معجزه گر خویش، زنده گرداند؟ هرگز.

زندگىِ با موعظه از دلِ مرگ با زهد بپا مى خیزد.

این زنده کردن بدون آن میراندن امکان پذیر نیست.

باید در اینجا بمیرى تا در آنجا زنده شوى و سفر به سوى آسمان را آغاز نمایى.

زهد بریدن وابستگى هاست، نه بریدن شریان زندگى، زهد، قطع دلبستگى هاست، نه جدایى از اجتماع و کار و تلاش.

زهد عمل نیست، زهد یک روش است یک منش است یک اعتقاد و باور است، اعتقاد و باورى که در عمل انسان تأثیر مى گذارد و در کردار افراد، خود را نشان مى دهد.

کسى که وابسته به دنیا نیست و دل به ظواهر فریبنده نبسته است، هر کارى نمى کند، هر سخنى نمى گوید و درِ خواستن ها را به مشت ذلت نمى کوبد.

یکى از راه هاى زهد براى جوان، روزه است.

مزه مزه کردن گرسنگى و تشنگى به عشق محبوب، آغاز شیرینى براى قطع وابستگى ها و دلبستگى هاست و شروعى موفق براى بى اعتنایى به کشش هاى دنیایى...



لیست کل یادداشت های این وبلاگ