سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها ! صداها فرو نشست و جنبش ها آرام گرفت و هر دوستی، با محبوب خود خلوت کرد . من نیز با تو خلوت کرده ام . تو محبوب منی . پس خلوت امشب مرا با خود، [سبب] رهایی از دوزخْ قرار ده . [امام صادق علیه السلام ـ در دعایش ـ]
 
دوشنبه 87 اردیبهشت 2 , ساعت 11:46 عصر
 بوستان

سر آغاز

  • شنیدم که در وقت نزع روان که خاطر نگهدار درویش باش نیاساید اندر دیار تو کس نیاید به نزدیک دانا پسند برو پاس درویش محتاج دار رعیت چو بیخند و سلطان درخت مکن تا توانى دل خلق ریش اگر جاده اى بایدت مستقیم طبیعت شود مرد را بخردى گر این هر دو در پادشه یافتى که بخشایش آرد بر امیدوار گزند کسانش نیاید پسند وگر در سرشت وى این خوى نیست اگر پاى بندى رضا پیش گیر فراخى در آن مرز و کشور مخواه ز مستکبران دلاور بترس دگر کشور آباد بیند به خواب خرابى و بدنامى آید ز جور رعیت نشاید به بیداد کشت مراعات دهقان کن از بهر خویش مراعات دهقان کن از بهر خویش
  • به هرمز چنین گفت نوشیروان نه در بند آسایش خویش باش چو آسایش خویش جویى و بس شبان خفته و گرگ در گوسفند که شاه از رعیت بود تاجدار درخت، اى پسر، باشد از بیخ سخت وگر می کنى می کنى بیخ خویش ره پارسایان امیدست و بیم به امید نیکى و بیم بدى در اقلیم و ملکش پنه یافتى به امید بخشایش کردگار که ترسد که در ملکش آید گزند در آن کشور آسودگى بوى نیست وگر یک سواره سر خویش گیر که دلتنگ بینى رعیت ز شاه ازان کو نترسد ز داور بترس که دارد دل اهل کشور خراب رسد پیش بین این سخن را به غور که مر سلطنت را پناهند و پشت که مزدور خوشدل کند کار بیش


لیست کل یادداشت های این وبلاگ